productImage
productImage

آرمان عزیز

۷ روز ضمانت بازگشت کالا
ضمانت اصل بودن کالا
کمال اندیشه
این محصول موجود است.
جهت نمایش قیمت و خرید، سایز محصول خود را انتخاب کنید

معرفی

بچه‌ها! یه قصه داریم از یه جوون خیلی شجاع به اسم «آرمان». آرمان عزیز مثل همهٔ ما تو همین شهر زندگی می‌کرد.

یکی از روزای آخر تابستون 1401، بعضی از خیابونای تهران شلوغ شد. یه عده آدم که خیلی هم زیاد نبودن، سنگ پرت می‌کردن، وسط خیابونا آتیش روشن می‌کردن، شیشهٔ مغازه‌ها رو می‌شکوندن و کارهای بد دیگه می‌کردن.

آرمان این شلوغی‌ها رو که دید، نتونست بی‌تفاوت بمونه. دلش می‌خواست به مردم کمک کنه. برای همین با دوستاش تو بسیج رفت تا جلوی این کارها رو بگیره.

یه شب، تو شهرک اکباتان، یه عالمه آدم بد (حدود سی نفر) آرمان رو دوره کردن و با سنگ و مشت و لگد زدنش. اونا می‌خواستن آرمان حرف‌های بد بزنه، اما آرمان خیلی قوی بود و قبول نکرد.

آرمان خیلی اذیت شد و بعد از چند روز، تو بیمارستان شهید شد. فقط 21 سالش بود! می‌دونست اگه بره ممکنه خطرناک باشه، خیلی‌ها بهش گفته بودن نره، مامانش براش کلی آرزو داشت، اما آرمان رفت، چون می‌خواست از مردم و کشورش دفاع کنه.

[caption id="attachment_2796" align="aligncenter" width="600"]«آرمان عزیز» با روایت‌هایی کوتاه و زبانی ساده و روان، داستان زندگی شهید آرمان علی‌وردی را برای کودکان و نوجوانان بازگو می‌کند. این کتاب، فرصتی است برای آشنایی با یک قهرمان واقعی. «آرمان عزیز» با روایت‌هایی کوتاه و زبانی ساده و روان، داستان زندگی شهید آرمان علی‌وردی را برای کودکان و نوجوانان بازگو می‌کند. این کتاب، فرصتی است برای آشنایی با یک قهرمان واقعی.[/caption]

در یکی از داستانهای کتاب می خوانیم

[caption id="attachment_2797" align="alignright" width="208"]«آرمان عزیز» داستانی است که قلب‌ها را تکان می‌دهد و الهام‌بخش نسلی می‌شود. این کتاب، روایتی از زندگی شهید آرمان علی‌وردی، جوانی است که با شهادتش، چراغ راهی برای ما روشن کرد. «آرمان عزیز» داستانی است که قلب‌ها را تکان می‌دهد و الهام‌بخش نسلی می‌شود. این کتاب، روایتی از زندگی شهید آرمان علی‌وردی، جوانی است که با شهادتش، چراغ راهی برای ما روشن کرد.[/caption]

جمعیت زیادی برای مراسم شب قدر آمده بود حوزه ی علمیه ی آیت الله مجتهدی برنامه ریزی ها انجام و مسئول هر کاری مشخص شده بود.

تنها کار روی زمین مانده نگهداری بچه های مهد کودک بود. طبقه ی بالای مسجد جایی را برای بازی و سرگرمی آنها مشخص کرده بودند.

دنبال یک نفر بودند که مراقبشان باشد، اما به هر کس میگفتند بهانه میآورد.

آخر کار علی آمد سراغ آرمان و شروع کرد به مقدمه چینی گفت ما میدانیم شب قدر هر کسی دوست دارد بیشتر دعا و قرآن بخواند.

حواسم هست که تو هم دلت میخواهد بروی یک گوشه بنشینی و با خدای خودت حرف بزنی اما یک کار روی زمین مانده است.

آرمان نگذاشت بیشتر توضیح بدهد و گفت: علی آقا شما بگو چی کار کنم نیاز نیست بیشتر توضیح بدی

علی اشاره ای به طبقه ی دوم کرد و گفت: «ببین مهد کودک رو گذاشتیم طبقه ی دوم برا بچه ها خطرنا که خودشون برن و بیان یه نفر رو میخوایم که هر بچه ای که اومد دستش رو بگیره و بیاره مهد کودک تحویل بده بعد هم دوباره بیاد جلو در برا بردن نفر بعدی»

بدون این که چانه بزند قبول کرد.

آرمان آن شب کلاً مأمور بالا و پایین بردن بچه ها بود.

این کتاب دربارهٔ چیه؟

کتاب «آرمان عزیز» دربارهٔ یه قهرمان واقعی به اسم آرمان علی‌وردیه. یه جوون دهه هشتادی که خیلی شجاع بود و از ایران و اسلام دفاع کرد و یه قهرمان واقعی برای همهٔ بچه‌های ایران شد.

این کتاب برای کی خوبه؟

برای همهٔ بچه‌ها و نوجوونایی که دوست دارن قصهٔ قهرمان‌های واقعی رو بخونن.

ویژگی‌های خوب این کتاب:

  • قصه‌های کوتاه و خیلی ساده و روان داره.
  • باهاتون دربارهٔ شخصیت آرمان حرف می‌زنه.
  • نقاشی‌های قشنگی داره که با داستان‌ها هماهنگه.

دیدگاه ها

empty-state
در حال حاضر دیدگاهی ثبت نشده!